تأملى در ترجمه كاربردهاى مختلف «بعضكم بعضاً»

پدیدآورعبدالوهاب طالقانی

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 574 بازدید
تأملى در ترجمه كاربردهاى مختلف «بعضكم بعضاً»

عبدالوهاب طالقانى

در شماره 16 ترجمان وحى، مقاله‏اى از جناب آقاى كريمى‏نيا درج شده است. در قسمتى از اين نوشتار (صفحه 10) چنين آمده است:
از مهم‏ترين تركيبهايى كه با «بعض» ساخته مى‏شود، تعابيرى چون: بعضكم ببعض، بعضهم على بعض، بعضنا لبعض و... است. اين تعابير و امثال آنها همگى از سه بخش تشكيل يافته‏اند:
الف) دوبار كلمه «بعض».
ب) ضميرى چون: نا، هُم، كُم و گاه «ه» يا «ها».
ج) يكى از حروف جرّ مانند: باء، فى، على، لام، مِن. گاه به جاى اين حروف جرّ نشانه مفعولى، فاعلى، ابتدائيت و مانند آن جايگزين مى‏شود.
بيش از 90% از كاربردهاى كلمه «بعض» در قرآن كريم چنين ساختارى دارند كه در زبان عربى اصطلاحى خاص به شمار مى‏آيد. در واقع اين تعبير، مفهوم «يكديگر / همديگر» را در زبان عربى مى‏رساند و ترجمه لفظ به لفظ آن در زبان فارسى يا هر زبان ديگرى نادرست است.
در قسمت ديگر (صفحه 13) چنين آمده:
با اين همه، وقتى به سراغ اديبانى چون سورآبادى (قرن پنجم)، ميبدى (قرن ششم) يا مؤلفِ تفسير قرآن مجيد كمبريج (در ميانه قرون چهارم تا ششم) مى‏رويم، ترجمه ايشان از اغلب يا اكثر موارد به كار رفته اين اصطلاح در قرآن كريم را صحيح و سرراست مى‏يابيم. چند نمونه صحيح از ترجمه‏هاى كهن به فارسى را مى‏خوانيم:
تفسير قرآن مجيد كمبريج
«قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ؛ گفتند از ما مترس كه ما هر دو خصمانيم، و از ما بر يكديگر ستم است» (ص، 22)...
قرآن كريم، با ترجمه اول از: كشف الاسرار ميبدى:
«وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا؛ و برداشتيم ايشانرا زبر يكديگر در عزّ و در مال پايه‏ها افزودنى تا يكديگر را به چاكرى و بندگى گيرند و زيردستى سازند» (زخرف، 32). پايان نقل قول از ص 13.
اصولاً ابطال و يا نقض آراى گذشتگان و اظهار نظر قطعى، بررسى و استقصاى كامل را مى‏طلبد. انتظار مى‏رفت محقق بزرگوار تمامى آيات مورد بحث را با دقت بررسى مى‏كردند و پس از مقايسه، نظر نهايى را اعلام مى‏داشتند. در مورد ترجمه آيه «خصمان بغى بعضنا على بعض» بهتر است تمامى آيه را با آيات قبل و بعد آن مرور كنيم تا ترجمه صحيح آيه به دست آيد:
وَ هَلْ أَتيكَ نَبَؤُا الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ * إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنآ إِلى سَوآءِ الصِّراطِ * إِنَّ هذآ أَخى لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِىَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنيها وَ عَزَّنى فِى الْخِطاب * قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِه وَ إِنَّ كَثيرًا مِنَ الْخُلَطآءِ لَيَبْغى بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ قَليلٌ ما هُمْ... (ص، 21 تا 24).
در اين آيات محور بحث فقط دو نفر هستند، يكى شاكى و دادخواه و ديگرى متهم و ظالم، و پاسخ داود مطلب را روشن مى‏كند: لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِه...
بنابراين، ترجمه تفسير قرآن مجيد كمبريج كه صحت آن مورد تأييد نويسنده قرار گرفته، نادرست و ترجمه‏اى كه نادرست پنداشته‏اند، صحيح است.
(ما دو دادخواهيم كه يكى از ما بر ديگرى ستم كرده است)
و نيز ترجمه آيه 32 سوره زخرف از كشف الاسرار ميبدى كه آن را براى ادعاى خود شاهد آورده و صحيح پنداشته‏اند، نادرست است.
با نقل تمامى آيه و توجه به كاربرد لغات، ترجمه صحيح به دست مى‏آيد: أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِى الْحَيوةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ (زخرف، 32)
فعل: «رفعنا» و استعمال كلمه «فوق» بين دو بعض، به منظور برترى دادن گروهى بر گروه ديگر و قراردادن مقام گروهى فوق گروهى، بهترين دليل است بر نادرست بودن ترجمه «يكديگر» كه مورد استشهاد آقاى كريمى‏نيا قرار گرفته است.
شايسته است در كاربرد اصطلاح «يكديگر» با دقت تأمّل كنيم و بپذيريم كه «يكديگر» يعنى فردى و يا گروهى زمانى فاعل است و طرف مقابل مفعول؛ برعكس، لحظاتى بعد همان فاعل در جايگاه مفعول قرار مى‏گيرد و مفعول در جايگاه فاعل.

شواهد قرآنى:

1) إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النّارِ (ص، 64)
تخاصم: با يكديگر منازعه و ستيزه كردن.
2) وَ أَطيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرينَ.
3) وَ أَنَّ السّاعَةَ لا رَيْبَ فيهآ إِذْيَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ... (كهف، 21)
و در رستاخيز هيچ شك نيست، آن گاه كه با يكديگر در كار خويش (مسئله معاد) گفت و گو و ستيزه مى‏كردند.
4) عَمَّ يَتَسآءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظيمِ (نبأ، 1ـ2)
تساؤل از يكديگر پرسيدن.
5) وَ إِنْ طآئِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما... (حجرات، 9)
هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند (با هم كارزار كنند) ميان آنها صلح برقرار سازيد.
اكنون به ترجمه آيه مى‏پردازيم:
آيا آنان رحمت پروردگار تو را بخش مى‏كنند؟ ماييم كه ميان آنها معاش آنها را بر زندگى دنيا بخش كرده‏ايم و برخى را در برخى برترى داديم تا برخى گروه ديگر را به خدمت گيرند (از نظر درجات برخى را بر دسته ديگر بالاتر قرار داديم، يعنى گروهى را برتر و گروهى را پايين، تا در نتيجه اين تفاوت، گروهى در خدمت ديگران قرار گيرند).
چنانچه در برخى از استعمالات اصطلاح مورد نظر دقت كنيم، ترجمه «يكديگر» خطاى محض است و حتماً بايد بر خلاف سليقه و نظريه نويسنده محترم مقاله رأى قدما را پذيرفت و ترجمه آنها را صحيح دانست.

شواهد قرآنى:

1) إِنَّ اللّهَ اصْطَفى ادَمَ وَ نُوحًا وَ الَ إِبْراهيمَ وَ الَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ*ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ (آل عمران، 32ـ33)
ذرّيه كه نمى‏تواند از يكديگر به وجود آيد، بلكه برخى فرزندزادگان برخى ديگرند.
(فرزندانى كه بعضى از آنها از نسل بعض ديگرند)
2) وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِه بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ (نساء، 32)
سؤال: آيا از چه چيز نهى شده و مايه درخواست نابجا چه بوده است؟ گروهى را خداوند بر گروه ديگر برتر نموده، لذا مى‏فرمايد: برتريهايى را كه خداوند براى بعضى از شما بر بعضى ديگر قرار داده آرزو مكنيد (ترجمه مكارم).
3) وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِى الرِّزْقِ... (نحل، 71)
و خداوند برخى از شما را در رزق و روزى بر برخى ديگر فزونى داد.
4)... وَ يُذيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ (انعام، 65)
و رنج برخى از شما را به برخى ديگر بچشاند.
5) ... يُوحى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا (انعام، 112)
برخى به برخى ديگر به فريب، سخنان آراسته الهام مى‏كنند (موسوى گرمارودى)
6) وَ لَوْلا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ (بقره، 251)
و اگر خداوند برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمى‏كرد، قطعاً زمين تباه مى‏گرديد.
7) تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ (بقره، 253)
8) (وَ كَذلِكَ نُوَلّى بَعْضَ الظّالِمينَ بَعْضًا بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (انعام، 129)
و اينچنين برخى از ستمكاران را سرپرست برخى ديگر قرار مى‏دهيم.
9) وَ هُوَ الَّذى جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فى مآ اتيكُمْ (انعام، 165)
10) ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ (نور، 40)
تاريكيهايى است كه بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است.

قاعده‏اى كلى در ترجمه اين اصطلاح

غالباً چنين ديده شده كه هر گاه بعض اول، فاعل يا مفعول قرار گيرد و يا بعد از افعال «فَضَّل» و «رَفَعْنا» و امثال آن استعمال شود و بعض دوم، بعد از كلمات «فوق» و «على» و امثال آن به كار رود، تعبير «يكديگر» نادرست است و مواردى كه به صورت جمله اسميه، مبتدا و خبر، مضاف و مضاف اليه ديده مى‏شود، تعبير «يكديگر» صحيح به نظر مى‏رسد، مانند:
1) وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيآءُ بَعْضٍ؛ مردان و زنان مؤمن، دوستان يكديگرند. (توبه، 71)
2) اَلْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ؛ مردن و زنان منافق، همگون يكديگرند. (توبه، 67)
3) لا تَجْعَلُوا دُعآءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعآءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا؛ پيامبر را ميان خويش چنان فرانخوانيد كه يكديگر را فرا مى‏خوانيد. (نور، 63)
4) الأَْخِلاّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ؛ در آن روز، دوستان، دشمن يكديگرند مگر پرهيزكاران (زخرف، 67)
5) وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ در گفتار با او، بلند سخن مگوييد، چنان كه با يكديگر، بلند سخن مى‏گوييد (حجرات، 2). پنج ترجمه از موسوى گرمارودى.
بنابراين، چنانچه ترجمه «يكديگر» را همه جا صادق بدانيم و در تمامى استعمالات تسرّى دهيم و ترجمه لفظ به لفظ را نادرست بدانيم و يا برعكس، هر دو طريق از انصاف علمى به‏دور است. استقصاى آيات به ما نشان مى‏دهد قاعده‏اى كه در ترجمه اين اصطلاح ارائه شد مى‏تواند در بيشترين موارد صادق آيد و سازگار باشد.

انفسكم / انفسهم در معناى يكديگر

نويسنده محترم در پايان بحث استعمالات مختلف «بعضكم بعضاً» به بيان معانى مختلف «نفس» مى‏پردازد. در صفحه 22 مجله چنين آمده است:
چنان كه ديديم رايج‏ترين، ملموس‏ترين و ساده‏ترين كاربرد نفس / انفس در قرآن كريم، بيان مفهوم اساسى خود (self) است. اما در ميان استعمالات متعدد قرآنى از تعبير انفسكم/انفسهم، موارد معدودى هست كه نه مى‏توان آنها را به خودتان / خودشان ترجمه كرد و نه برگردان آنها به هيچ يك از صور پيشين ممكن است. كمى دقت در اين مثالهاى قرآنى، خواننده آشنا با زبان عربى را به اين نتيجه مى‏رساند كه در ترجمه اين آيات بايد از گونه‏اى مفهوم تقابل و عمل طرفينى بهره جست، و تنها معادل موجود در زبان فارسى براى اين مفهوم واژه‏هاى يكديگر و همديگر است.
نويسنده محترم براى تأييد و اثبات نظريه خود (ترجمه يكديگر و همديگر) از كتابهايى مختلف از قبيل: الاشباه و النظائر مقاتل بن سليمان بلخى والوجوه و النظائر ابوعبداللّه‏ حسين بن محمد دامغانى، آيات 54 و 85 بقره و 66 نساء را شاهد مى‏آورد. نيز وسط صفحه 23 چنين آمده است:
ابن قتيبه (213ـ276) مى‏گويد: «فاقتلوا انفسكم أى لِيقْتُلْ بَعْضُكُم بعضاً». روشن است كه معناى «بعضكم بعضا» در فارسى همان يكديگر / همديگر است. طبرى (م 310 هجرى) نيز در تفسير اين عبارت، 12 روايت از ابن عباس (دو روايت)، مجاهد (3 روايت)، سعيد بن جبير، قتاده، ابن شهاب، ابوالعاليه، سدّى، عبيد بن عمرو و ابن اسحاق آورده كه در تمامى آنها اين عبارت قرآنى به «كشتن يكديگر» (قاموا صفين، يقتل بعضهم بعضا، قام بعضهم الى بعض يقتل بعضهم بعضا) تفسير و معنى شده است.
نويسنده محترم تمام عبارتهاى «بعضهم بعضا» قُدما را به يكديگر ترجمه نموده است و حتى عبارت سيد مرتضى را در امالى «ومنهم من ذهب الى انه تعالى كلّفهم ان يقتل بعضهم بعضا» در پاورقى چنين ترجمه مى‏كند: خداوند فرمان داده يكديگر را بكشند.
آيا اگر «مفهوم تقابل و عمل طرفينى» پيشنهاد شما را بپذيريم، چگونه مى‏توان اين مفهوم را در عبارت «يقتل بعضهم بعضا» پياده نمود؟ آيا آن كه كشته مى‏شود، مى‏تواند ديگرى را بكشد، تا مفهوم تقابل و طرفينى تحقق يابد؟ مسلماً نه! آنان كه گوساله نپرستيدند موظف شدند تا كسانى را كه گوساله پرستيدند، بكشند واين است معناى «ان يقتل بعضهم بعضا». پس مفهوم تقابل و طرفينى، اينجا موردى نخواهد داشت.
نويسنده محترم براى اثبات نظريه خود، نمونه‏هايى از ترجمه‏هاى مختلف نقل كرده است. آيا تعدد اِشكال، رفع اِشكال مى‏كند؟
شايسته است براى تبيين آيات الهى، از اين نوع نمونه‏ها شاهد آورده شود:
1. تفسير شُبّر: بان يقتل من لم يعبد العجل منكم من عبده.
2. تفسير جلالين: اى ليقتل البرى‏ء منكم المجرم.
3. تقريب القرآن الى الاذهان آية اللّه‏ شيرازى:
فاقتلوا انفسكم* بان يقتل من لم يعبد العجل من عبده و لو كان قريبا له، فانه كفارة للقاتل حيث سكت و لم يتكلم و للمقتول حيث عبدالعجل.

مقالات مشابه

تحليل عرفاني مسئله لقاءالله از ديدگاه تفسير بيان السعاده

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمهدیه‌السادات مستقیمی, تهمینه قربان‌نیا

تحول مفهوم اساطیر الاولین در تفاسیر

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدرضا حسنی جلیلیان

گونه شناسی روایات معناشناخت واژگان قرآنی

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندههادی حجت, عادله کوهی, علی‌اکبر فراتی

ویژگی های منبع لغوی در فهم معارف قرآن و حدیث

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدحسن ربانی, محمد جواد حسنی

استشهادات قرآنی و حدیثی در کتاب «العین»

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهبهرام امانی چاکلی, سیده‌لیلا تقوی سنگدهی, افسانه کاظمی نوری

معناشناسی الفاظ قرآن در تفسیر مجمع البیان

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, فاطمه نظری